حکایت شنیدنی به نقل از آیت الله العظمی بهجت(ره)
توجه امام زمان (عج) به شیعیان واقعی
آقای قدس(از شاگردان ایشان) می گوید:
« روزی آقا فرمودند: دکتری متدین اهل ولایت و شیعه مدتی در صدد پیدا کردن یاران حضرت حجت علیه السلام می گشت حتی می خواست اسامی آنها را بداند. روزی در مطب خود که در خانه اش قرار داشت تنها نشسته بود، شخصی وارد شد و سلام کرد و نشست و فرمود: حضرت آقا، یاران حضرت حجت علیه السلام عبارتند از... و شروع کرد به شمردن نامهای آنان و تند تند همه را نام برد و نام یکی نیز « بهرام » بود. به هر حال در طول چند دقیقه همه سیصد و سیزده نفر را شمرد و گفت: اینها یاران مهدی (عج) می باشند و بلند شد و خداحافظی کرد و رفت.
دکتر می گوید: او که رفت من تازه به خودم آمدم که این چه کسی بود؟ و آیا من خواب بودم یا بیدار؟ از همسرم که در اتاق مجاور بود پرسیدم: آیا کسی با من کاری داشت و پیش من کسی آمد؟ گفت: آقایی آمد و تند تند حرف می زد. دکتر می گوید: تازه فهمیدم که من خواب نبودم و او از افراد معمولی نبود. »
الهي قمشه ای
تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی
اون روز چه لباسی می پوشی؟
چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟
با چه ماشینی گردش می کنی؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟
شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه.
وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه.
برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .
دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره...
خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه.
طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه..
همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی.
اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.
شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند.....
ما با احساس زنده هستیم نه با اموال.
قدر همدیگه رو بدونیم ...
شیطان پرستی...قسمت دوم
شيطان پرستي در قرون وسطی
در قرون وسطا، گروه هايي در « اروپا » پديدار شدند که شيطان را خداوند و معبود خود قرار داده بودند. از جمله ي اين گروه ها، گروه « شواليه هاي معبد » بود که در « فرانسه » پا به عرصه ي وجود نهاد. اين گروه، جلسات شبانه و بسته اي داشت که در آن شيطان مورد نيايش و پرستش قرار مي گرفت و آنان گمان مي کردند او را به شکل يک زن مي بينند. اين گروه به مسيح (ع) و مادرش و حوّاريون مسيح دشنام مي دادند و از پيروانشان مي خواستند تمام آنچه را مقدّس به شمار مي آمد، ناپاک و نجس بدانند.
بقیه در ادامه مطلب
شیطان پرستان...قسمت اول
شيطان پرستي، يکي از مظاهر انحطاط اجتماعي، اخلاقي و ديني به شمار مي آيد و اين پديده نشانه ي دوري انسان از فطرتي است که خداوند مردم را با آن آفريده و سرشته است؛ زيرا گروه هاي شيطان پرست از عبادت خداوند روي برتافته و شروع به پرستش شيطان و تقديس آن مي نمايند.
پيدايش
پژوهشگران بر اين عقيده اند که آغاز شيطان پرستي به قرن يکم ميلادي باز مي گردد. در اين زمان « گنوسي ها »، (1) شيطان را در قدرت و عظمت، همتاي خداوند مي دانستند.انديشه ي « شيطان پرستي و تقديس شيطان »، در شماري از اديان کهن آمده است و برخي از اديان، خدايان متعدّدي داشتند که آن خدايان نماينده ي شر بودند.
بقیه در ادامه مطلب
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقین
بند پوتینت را محکم ببند
محکم تر از قبل...
این روزها عرصه جنگ نرم نیازمند
من و توست...
بنگر به خودت
رزم جامه پوشیده ای
لباس سربازان بر تن داری
مبادا یادت برود که تو سربازی
آن هم سرباز مهدی فاطمه
حواست باشد سرباز
نکند گول صفحات مجازیش را بخوری؟!...
حواست باشد
نکند گول خواهر و برادر گفتن های مجازیش را بخوری؟!...
مبادا سرباز بودنت را فراموش کنی
نکند سَر باز بزنی از سرباز بودنت؟!
سرباز یعنی سرت را ببازی به پای
اعتقاداتت
شرفت
دینت
مانند سربازانی که هشت سال در مقابل دشمنشان با سلاح ایمان ایستادند...
این روزها زیاد آه شهادت می کشیم
زیاد نق به جان خدا میزنیم برای نرفتنمان...
چون سلاح ایمانمان می لنگد
چون سلاح ایمانمان در بین صفحات مجازی گم شده است
خلاصه مهدی فاطمه سربازانی
می خواهد که از سَر باز بودن
سَر باز نزنند
بلکه
سرببازند به پای سرباز بودنشان...
ببخش اگر وسط گریه هم ریا کردم
دلم به غیر تو بود و خدا خدا کردم
ببخش اگر سر این سفره بودم و اما
بنای مهر دگر را به سینه پا کردم
ببخش که نون و نمک بر من گدا دادی
بجای شکر تو اما بسی جفا کردم
ببخش که رزق مرا بی حساب می دادی
و من برای تشکر حساب وا کردم
ببخش های مرا نیست انتها اما
برای غفر گناهم تو را صدا کردم
الهی العفو العفو العفو
ولیِّ به حق
ظهر بود و خورشید رسیده بود به وسط آسمان. مامون مهمانی عزیز داشت. خدمتکاران بساط عیش و نوش و غذا های لذیذ را پهن کردند و همگی از سرا بیرون رفتند.
مامون در حالی که دستش را روی شکمش تکیه داده بود و داشت تکه گوشتی را به دندان می کشید، خطاب به یکی از زیردستانش گفت: چند بیتی در مدح و منقبت علی بن موسی الرضا (ع) بخوان!
مرد آرام جلو آمد و بعد از اینکه صدایش را صاف کرد، این دو بیت را خواند:
سقيا به توس من اضحى بها قطغا
من عترة المصطفى القى لنا حزنا
اعنى اباالحسن الماءمون ان له حقا
على كل من اضحى بها شحنا
بقیه در ادامه مطالب
پایان غیبت سلیمان نبیّ(ع)
سلیمان(ع) انگشتری از جیبش بیرون آورد و در دست کرد. زن، دستش را وحشتزده بر گوشش گرفت؛ چرا که همزمان با این کار سلیمان(ع)، بادها به هیاهو درآمدند و پرندگان، همه شروع به نغمه سرایی کردند.(1) زن، نشانه ها را می شناخت. نشانه های نبیّ وعده داده شده توسط داوود نبی(ع) را. اکنون تازه می فهمید: شوهرش، نبیّ بود. سلیمان نبیّ(ع) وارث داوود نبیّ(ع).
پایان غیبت سلیمان نبیّ(ع)
حضرت سلیمان نبی(ع)، پس از رحلت حضرت داوود(ع) به امر خداوند امر خلافت خود را پوشیده نگه داشتند. آنقدر که حتّی زنشان هم ایشان را نمی شناخت.
بقیه در ادامه مطلب
مورچـه دانـه را دوبـاره بر دوشـش گرفــت و رو به خــدا گفــت:
گــاهــی یــادم مـــی رود کــه ، هستی
کـاش بیـشتـــر نسیــیم بــوزد
جاهليت دوم در آخرالزمان
از عبدالله بن زراره از محمد بن مروان از فضيل نقل شده است كه از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمودند: « همانا قائم ما از مردم جاهل بيش از رسول خدا (ص) از جهان جاهليت، متحمل رنج و سختي خواهد شد. »
گفتم: چطور چنين چيزي ممكن است؟
فرمودند: « رسول خدا (ص) در حالي برانگيخته شد كه مردم سنگ و صخره و چوب هاي تراشيده شده را مي پرستيدند، اما قائم ما هنگامي قيام مي كند كه همه ي مردم براي مقابله با او به تأويل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسل مي شوند. » (1)
به تعبير ديگر، جاهليت دوم كه در برابر امام (ع) قرار مي گيرد، جاهليت تركيبي است؛ زيرا اين جاهليت به شعارهاي بدون محتوا و مضمون به ظاهر اسلامي چنگ مي زند كه مفهوم خود را از دست داده و جز نام و شعار چيز ديگري از آن باقي نمانده است.
در روايتي رسول اكرم (ص) در وصف اهل آخرالزمان و مسلمانان فرمودند:
« به زودي روزگاري بر مردم فرا مي رسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام باقي نخواهد ماند. » (2)
7. بحارالأنوار، ج52، ص362؛ غيبة نعماني، ص 269.
8. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، ج8، ص 307؛ العدد القويه، ص81.
از روزی که شنیدم دربین ما هستی ...
به همه سلام میکنم...
"السلام علیک یا اباصالح المهدی یا صاحب الزمان(عج)"
ساعت دوباره...
صفرشده...
وقت عاشقيست...
عشق است...
یک کلام...
حضرت مهدی...
سلام...
دین نوین
امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي که قائم (عج) خروج مي کند، فرمان نو، کتاب نو و روش نو و قضاوت نو مي آورد».
براي برخي با توجّه به اين روايت و روايات ديگر اين سؤال پيش مي آيد که آيا به هنگام ظهور مهدي موعود (عج) دين جديدي آورده خواهد شد و آيا دين ديگري غير از اسلام هم وجود دارد؟
در پاسخ مي توان گفت: تعبير به نو و جديد، اشاره به اين است که انقلاب مهدي (عج) يک دگرگوني اساسي است نه روبنايي، از اين رو جامعه گمان مي کند چيز جديدي غير از اسلام است.
به عبارت ديگر: پيرايه هايي که در طول تاريخ اسلام زمامداران ناطق و ديگران به اسلام بسته اند، اسلام را طوري کرده، که اگر امام قائم (عج) آنها را از اسلام دور کند و حقيقت اسلام را آشکار سازد، مردم عادي خواهند گفت: اين يک چيز جديدي است نه اسلام، در صورتي که اسلام واقعي همين است.
(«حضرت مهدي (عج)، فروغ...»، ص 111)