چه روزها كه يك به يك غروب شد ، نيامدي
چه بغض ها كه در گلو رسوب شد ، نيامدي
خليل آتشين سخن ،تبر به دوش بت شكن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد ، نيامدي
براي ما كه خسته ايم و دلشكسته ايم ، نه
ولي براي عده اي ، چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه ! غروب شد ، نيامدي