زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی ...
آیا با ظهور امام زمان علیه السلام همه مردم مسلمان می شوند؟
در ابتدا برای توضیح این موضوع ذکر این نکته ضروری است که:
از آیات قرآن و احادیث استفاده می شود که مستضعفین جهان سرانجام در یک انقلاب همگانی که مهدی موعود (عج) رهبری آنرا بر عهده دارد بر متکبرین پیروز می گردند، رژیم های طاغوتی را برای همیشه سرنگون می سازند و قدرت و اراده جهان را در دست می گیرند.
خداوند در قرآن می فرماید: «ما اراده کرده ایم که بر مستضعفین جهان منت نهاده و آنان را پیشوا و وارث زمین قرار دهیم و در زمین به آنها قدرت و تمکن بخشیم.» (قصص، آیه 50)
بقیه در ادامه مطلب
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
به شوق شال و کلاه تو برف می آمد...
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست
کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست
به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...
شبیه در زدن تو...ولی صدای تو نیست
تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد
غمی ست باران...وقتی هوا هوای تو نیست ...!
چه فرقی می کند در عصر ارتباطات نفس بکشم
یا قرون وسطی
وقتی خبری از تو نباشد
دوره جاهلیت است.
آقای من بهار آمد
اما بهار حضور تو کی خواهد آمد.
ما در انتظار آمدنت شکوفه های بهاری ر ا
سر راهت پر پر خواهیم کرد
مثلا منتظر عید و بهارم الکی
مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی
به خودم میرسم و فکر غزلهای نوام
مثلا خوب شده زخم سه تارم الکی
به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری !
مثلا سرخیِ گُلهای انارم الکی
منو تشویش محال است محال است محال !!!
مثلا غرق خوشی ! اوجِ قرارم الکی ...
دلم از ماندنِ یک جا به ستوه آمده است
مثلا عشق سفر توی قطارم الکی
به سرم میزند این بیت کمی گریه کنم
مثلا ابر بهارم که ببارم الکی. .
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-شب اول-65دقیقه-11مگابایت
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-شب دوم-68دقیقه-38.93مگابایت
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور-شب سوم-75دقیقه-13مگابایت
شاکرم فاطمیه شد نفسم وقف شما
روسفیدم که نکرد عید مرا از تو جدا
مزد این نوکریه فاطمیه یا زهرا
بزن امضا شب جمعه حرم کرببلا....
آیه بیداری خواندی آقا جان
و من کنار مخروبه بیدار شدم
در آسمان دلم برای وصال
واژه هایم فرو می بارند
بی دلیل بیا آقا جان...
زمانه دیگر تاب واژه تنهایی ندارد...
قصه هزار و یک شب دارد تمام می شود
نسیم، نفس کم آورده است
واژه ها
با اشک
فرو می بارند
بی دلیل بیا آقا جان
زهرا پاک روش
مولا! سلام، جز غم دوری ملال نیست
دارم هزار سینه سخن ... کو؟ مجال نیست
آلوده است آب و هوای جهان عزیز!
آبی درون چشمه ی دنیا زلال نیست
مولا! دروغ نه، به خدا یک حقیقت است
«انسان» در این زمانه به جز یک محال نیست
دنیا شده ست انجمن گُنده لات ها
جایی در این میانه برای «کمال» نیست
طاعون ظلم، روح زمین را جویده است
در چشم این زمانه «عدالت» سوال نیست
«دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و من ...»، بی خیال نیست!
در سر هوای وصل تو دارم، همین و بس
چون شیعه ی نگاه تو هستم، محال نیست
روحم قیام کرده به شوق ظهور تو
ای نازنین! زمان ظهور و وصال نیست؟!
رضا اسماعیلی؛ دبیر صفحه شعر ماهنامه موعود
بازگشت سالار شهیدان به دنیا
«قبر شکافته می شود»(1)؛ مردی میانه قامت، در کمال تعادل، از میان خاک بیرون می آید. سرش را تکان می دهد و «از سر و صورت خاک می تکاند.»(2) از نور چهره اش، فضا روشن می شود (3)؛ آنگاه فضای کربلا را فریاد «لبیک یا حسین(علیه السلام)» پُر می کند. امام، یاران و یاران یاران، گرد هم می آیند؛ درست همان زمانی که دروازه های آسمان گشوده می شود و به فرمان خداوند، به فرماندهی جبرئیل امین(ع)، لشکری از فرشتگان به سوی حسین بن علی(ع) می شتابند.(4) واقعه رخ می نماید: این است بازگشت حسین شهید(ع) به دنیا.
«نخستین کسى که در رجعت از قبر بیرون مى آید و خاک از سر و روى خود می تکاند، حسین بن على است که با هفتاد و پنج هزار نفر برانگیخته می شوند. چنان که خداوند می فرماید:
«و مردم با ایمان را در زندگى دنیا و در روزى که شهیدان برمى خیزند یارى مى کنیم. روزى که عذر ستمگران سودى به حال آنها ندارد. لعنت خدا بر آنها باد و بدعاقبتی دارند.»(5)
این سخنی است که بارها و بارها با شکل های مختلف، از زبان امامان ما(علیهم السلام)، شنیده و در کتابهای حدیثی و تاریخی ثبت و ضبط شده است. بازگشت امام حسین(ع) و یاران شهیدشان در دشت کربلا، یکی از موضوعاتی است که در میان شیعیان، جا افتاده و اختلاف نظری در آن نیست.
بقیه در ادامه مطلب
شباهت دو بی نشان... سخن گفتن پیش از تولّد
مادر: انیس خدیجه (س)
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در طول مدّتی که در رحم مادر بودند، با ایشان صحبت میکردند. حضرت خدیجه(س) این مطلب را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مخفی کرده بودند تا اینکه روزی حضرت به منزل آمدند و دیدند آن بانو در حال صحبت هستند، بی آنکه کسی غیر از ایشان در منزل باشد. وقتی از ایشان می پرسند: «با چه کسی صحبت می کردی؟» پاسخ می دهند: «با نوزادی که در رحم من است، او همیشه با من صحبت می کند.»
بقیه در ادامه مطلب