کجاست آنکه دین، ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند؟
کجاست آنکه شوکت ستمکاران و متعدیان را در هم مى شکند؟
کجاست آنکه متکبرانِ سرکش را هلاک و نابود مى گرداند؟
کجاست آنکه مردم ملحد، معاند و گمراه کننده را بیچاره کند؟
کجاست آنکه دوستان را عزیز و دشمنان را ذلیل خواهد کرد؟
کجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟
کجاست آنکه پریشانیهاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود مى سازد؟
کجاست آنکسی که از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى کند؟
کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟
کجاست آنکه خدا بر ستمکاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟
کجاست آنکه دعاى خلق پریشان را اجابت مى کند؟
*دعای ندبه*
رسم ماايرانيها اينه:
وقتي مي خوان كسي رو از عزا دربیارن،
براي اون لباس مي برن....
...خدايابعد دو دهه عزاداری...
بر قامت امام عصر ما لباس فرج ...
و برما لباس تقوا بپوشان...
آمین...
الهم عجل لولیک الفرج...
شاید آن روز که سهراب نوشت:
“تا شقایق هست زندگی باید کرد” خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت:
هر گلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی بی مهدی زندگی با غمهاست
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
مهدی جان
همه آدینهها دلتنگ تواند و لحظه ها بی قرار آن نگاه بارانی اند که
مهربان بر کویر دل های تشنه و منتظرمان بباری و لب های مان
را به خنده دیدار منقش گردانی. اما این روزها هوای باریدن داریم؛
مهدی جان....اشک هایی به وسعت بیت الاحزانمادرت "زهرا"
فریاد هایی به گستردگی تاریخ؛ بار دگر باید برای غربت مبلغ
دوستی«محمد مصطفی»(ص) با تمام توان گریه کرد، باید سر بر
دیوار"بقیع" گذاشت وبا فریاد های خاموش علی(ع) درچاه وگریه های
نیلی فاطمه(س) و دردهای عمه ات. زینب کبری(س) همراه شویم
و با طنین الله اکبر، چون بلال محمد(ص) بر بام کعبه، خواب فرش
ابوجهل ها و ابولهب های زمانه را برهم زنیم ...هرگز]
هرگز تاب نمیآوریم دریای پر تلاطم اشک هایی را که برای
محبوب ترین آفریده خدا "محمد امین(ص)" به خروش آمده
مصطفی(ص) همچنان تو را صبری شایسته عنایت فرماید...
دلمان را به روزهای پر امید آمدنت خشنود میکنیم و اشکهای
سراسیمه مان را روانه مدینة النبی(ص) کرده و فریاد می زنیم:
"محمد(ص)" تو را بسیار دوست داریم.
پس ای صاحب امر و ولی عصر (عج) روزگار یتیم ما را تو خود پدری کن
تواز تبار بهاري چگونه بي تو بمانم
شميم عاطفه داري چگونه بي تو بمانم
تواز سلاله نوري تو آفتاب حضوري
به رخش صبح سواري چگونه بي تو بمانم
تويي كه باده نابي و گر نه بي تو چه سخت است
تمام عمر خماري چگونه بي تو بمانم
ببار ابر بهاري هنوز شهره شهر است
كرامتي كه تو داري چگونه بي تو بمانم
بيا به خانه دلها كه در فراق تو دل را
نمانده است قراري چگونه بي تو بمانم
السلام علیک یا ابا الصالح المهدي(عج) ادرکنی
.jpg)
منبع:خطبه 50 نهج البلاغه
بخشی از روایت بلند امام صادق(علیه السلام) خطاب به مفضّل که در آن از ماجرای رجعت اهل بیت(علیهم السلام) سخن می گویند. در این
روایت، بیان شده است که هر کدام از امامان در هنگام بازگشت به دنیا، چه اعتراض هایی به مردم روزگار خودشان می کنند.
امام صادق(ع) فرمودند:
«...اى مفضل! آنگاه حسن(ع) برخاسته و خطاب به پیغمبر مى گوید:
«اى جدّ بزرگوار! من هنگام آمدن پدرم امیر المؤمنین به کوفه با ایشان بودم تا اینکه با ضربت عبد الرحمن بن ملجم ملعون شهید
شد. همان طور که شما به او وصیت کرده بودید، پدرم نیز به من وصیت فرمود. هنگامی که معاویه ی ملعون از شهادت پدرم مطلع
شد، زیادِ زنازاده را با دویست و پنجاه هزار سرباز به کوفه فرستاد و به او دستور داد که من و برادرم حسین و سایر برادران و
بستگان و شیعیان و دوستان مرا گرفتار سازد و از ما براى معاویه بیعت بگیرد.
هر کدام از ما حاضر نشدند، گردنش را زدند و سر او را براى معاویه فرستادند.
روز فریاد رسی خواهد آمد...
در انتهای این روایت، امام صادق(ع) اشاره می کنند که حضرت مهدی(عج) با همراهی تمامی یارانشان، از دشمنان اهل بیت(ع) انتقام
می گیرند و آنگاه این آیه را قرائت فرمودند:
«روزى که هر کسى آنچه کار نیک به جاى آورده و آنچه بدى مرتکب شده، [در مقابل خود] حاضر مى یابد؛ و آرزو مىکند: کاش
میان او و آن [کارهاى بد] فاصله اى دور بود...» (آل عمران: 30)
بقیه در ادامه مطلب
سلام صبر و قرارم
سلام امام مهربانم
هرچه من امروز بغض دارم، آسمان میبارد.
از صبح آسمان هم ندبه گرفته و بارانی میبارد که گویی از بغضی
سرچشمه میگیرد که مدتهاست در خود پنهان کرده بوده.
اولین جمعه ی سال است و به ظهر نزدیکیم و...
نگرانم...
نگرانم این غروب جمعه هم بگویم
دوباره صبح،ظهر،عصر،غروب شد نیامدی...
درختان اگر شکوفه زدند به قانون طبیعت بود!
و گرنه به قانونِ دل، درختان و زمین و آسمان و من همه پاییزیم بی تو...
ای مهربانتر از پدر
چنان بیقرارم که دیگر نبودنت را نمیتوانم ببینم.
این بیتابی آرامش بخش ترین بیقراری زندگی من است و این بغض و اشک زیباترین لحظه های من...
من خوب میشوم...
سر به راه میشوم...
"تو" بیا
آقا جــــــــــانم مهــــــــــدے فاطــــــــــمہ
من، سالهاستـــــــــــــــــ ڪہ میوه ی خوبی نداده ام
وقــــــــــتش نیامده ڪہ شڪوفـــــــا ڪنی مرا
آقـــــا برای تـــو نہ ! برای خودم بد است
هـر هفتہ در گـــــنـاه، تماشـا ڪنی مرا
من گــــــــــم شدم آقـــــا
؛ تــــــو آینہای
گـــــم نمیشوی
وقـــــتش شده بیائی و پیــدا ڪنی مرا
ایـــــن بار ، فقط ایـــــن بار
با نگاه کریمانهاتـــــــ ببـــــین
شاید غـــــلام خانہ زهـــــــــــــــرا ڪنی مرا
ما را نـــــبود چو هدیہ ای در خور او.
بفرست به پیشگاه مهــــــــــدی صلوات
شکوفههای بهاری
روی شاخه و
درختها ایستادهاند..
با دیدن قامتت قیام کرده و ...
قیامتی برپا کردهاند
بشتاب...
ای منجی عالم...
بهار...
چشم انتظار
قدوم توست...
سلام...
من شکوفه باران
میکنم این کوچهها را...
مرد ثروتمندی بود که ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺪﻱ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﻭست ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﮔﻮﺵ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﺪ و مرا اذیت می کند...
ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺧﺒﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻱ؟ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻏﻠﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺁﻣﺪ و ﺍﺯ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺪﺵ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻲ ﺑَﺪ ﺍﺳﺖ، ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﻲ و ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻱ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﻱ ﺍﺵ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ... مال من است... غلام من است هرچند به حرفم گوش نمیدهد آﺑﺮﻭﻱ ﺍﻭ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ... یاﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ (عج)
ﻣﻬﺪﻱ ﺟﺎﻥ
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭﻟﻲ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ، ﺭﻋﻴﺖ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ.
دعایمان کنید که با اعمالمان زینت بخش شما باشیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا مهــــــــــــــــــــــــــــــــدے