بازهم - صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم - خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر "مادر ها " موی سر "بابا ها "
یا مهدی ادرکنی
مهدے جان!
هر زمان که مے گوییم
"العجل یا مولای یا صاحب الزمان"
زمزمه هایت را میشنوم که میگویے:
صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم
شعر من حضرت هابیل شود مے آیم
قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست
دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم
اللهم عجل لولیک الفرج
طفل بیحوصله ام خسته ز تعطیلی ها!
"مهرِ" من زود بیا؛ وقت دبستان من است...
قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه ها یک یک همه در سبقت همدیگرند
غفلت ما و فرار جمعه ها فعلا همین !
جمعه احوال عجيبي دارد
هر كس از عشق نصيبي دارد
در دلم حس غريبي جاري است
و جهان منتظر بيداري است
جمعه، با نام تو آغاز شود
يابن ياسين همه جا ساز شود
جمعه يعني غزل ناب حضور
جمعه ميعاد گه سبز حضور
جمعه هر ثانيه اش يكسال است
جمعه از دلهره مالامال است...
ابر چشمان همه باراني است
عشق در مرحله پاياني است
كاش اين مرحله هم سر مي شد
چشم ناقابل ما تر مي شد...
اللهم عجل لولیک الفرج
دلم سیاه و دو چشمم سفید … آقا جان
گذشت هفته و جمعه رسید … آقا جان
به این امید فقط زنده ام مگر روزی …
مکن امیدِ مرا نا امید … آقا جان
اللهم عجل لولیک الفرج
از تو گفتیم و نوشتیم و شنیدند همه
جمعه ها منتظر شعر سپیدند همه
کاش وقتی که می آیی روی پیشانی ما
بنویسند بپای تو شهیدند همه
اللهم عجل لولیک الفرج
غزلی نیست که در وصف تو کامل گردد
دله زارم به فدایت که چه قابل گردد
در ره عشق تو جان میدهم و هستی خویش
گوشه چشمی بنمایی همه حاصل گردد
ماه من ؛ پرده برانداز ز روی مه خود
تا که چشم و دله من مست شمایل گردد
با خیال تو کنم ولوله در سینه بپا
نفسم بی تو بدان زهر هلاهل گردد
بی تو عمریست که سر میشود این تنهایی
کن قبول این دله دیوانه که عاقل گردد
کشتی عشق تو لنگر بزند در دله من
رد پای تو اگر نقش به ساحل گردد...
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باده که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد...